بقچه بدبختی

20120509093936128_50همه ماها که به استرالیا، چه قانونی و چه غیرقانونی اومدیم برای خودمون دلایلی داریم ، اما معتقدم که توی یک اصل  همه ما مشترک هستیم و فرض ما بر این  بوده که شرایط زندگی  در استرالیا بهتر از ایران هستش.

من  در مراسم شب خداحافظی یکی از جوونای فامیل که قاچاقی داشت  ده سال پیش میرفت اروپا شرکت داشتم. همه فک و فامیل جمع شده بودند و هر کسی به اندازه وسعش  یک مقدار پول میزاشت تو جیب این جوون . خانواده اش هم  وضع مادی خوبی نداشتند و از این و اون قرض گرفته بودند که خرج سفرش رو بدهند . بالاخره رفت .

پارسال این جوون فامیل رو دیدم که البته الان میانسال شده. بدبختی از سر و روش میبارید و از شدت اعتیاد شده بود مثل یک ترکه چوب . حیف از این عمر ؛ حیف از این جوونی. خراب کردن خیلی ساده هستش اما همیشه ساختن سخته.

بیشتر این جوونای ایرانی که تو استرالیا هستند همینجوری با کلی امید و آرزو و دعای پدر و مادر دل به آب زدند و اومدند اینجا، حداقل کاری که باید کنند که این  بقچه بدبختی هاشون رو پشت این مرز  باید بزارن و پاک بیان تو . نه اینکه این بقچه  را هی اینور و اونور بکشند.

حیفه که واقعاً اینجا هم آشپزخونه راه بندازیم و مواد تولید کنیم. حیفه که پولها رو بدیم و قرص مرفین بکشیم! این پولها رو تو قمار ببازیم.

نیم نگاهی به کسانی که ما رو با هزار امید و آرزو به استرالیا فرستادند بیاندازیم  و به خودمون بیاییم. به اون پدرو مادرمون فکر کنیم . به زن و بچه امون .

 ماها اگر دو روز زندگی امون تو استرالیا شبیه هم باشه باختیم .

من نمی دونم که ماها چرا دنبال معجزه ایم . هیچ چیزی از بیرون برای ما اتفاق نمی افتد . همه چیز از درونه.

Print Friendly, PDF & Email

نظرات خود را بنویسید