این مصاحبه سال گذشته در خصوص مسائل مرتبط به مهاجرت به استرالیا توسط خانم مهری حقانی در ایران انجام پذیرفت.
- مهاجرت یکی از داستان های همیشگی تاریخ زندگی بشر بوده، اصلا نفس مهاجرت چیست؟
اگر از لحاظ تاریخ ایرانی به موضوع مهاجرت نگاه کنیم، مهاجرت همیشه در فرهنگ ما بوده در ادبیات ما سفرجایگاه مهمی دارد، ازشام تا عراق و حجاز و سیر آفاق و انفس را بزرگان ما سفارش می کرده اند.در کل هیچ آدمی نمی تواند محل زادگاهش را انتخاب کند ولی حق انتخاب محل زندگیاش را دارد ودر نهایت هم این انسان مهاجر هرچه بیاموزد یا بیندوزد به مملکت خودش برمیگردد.
- سابقه مهاجرت ایرانی ها به قاره استرالیا که تقریبا جدید هم هست از کجا شروع شده؟
براساس اسنادی که موجود است ایران و استرالیا در سال 1901 معاهدات دولتی با یکدیگرداشتند ولی اولین ایرانیها در دهه 30 و 40 میلادی دانشجوهایی بودند که برای ادامه تحصیل به استرالیا رفتند که این روند بعد از انقلاب سرعت پیدا کرد. بنابرآخرین آمار ژوئن 2009 اداره آمار استرالیا، 31/564هزار ایرانی در استرالیا زندگی می کنند ولی آمار دقیقی نیست چون ممکن است نسل دوم و سوم ایرانی را شامل نشده باشد. دلیل دیگر عدم دقت این آمار ممکن است ارمنی های ایرانی بگویند مال ارمنستان یا همینطور آذریها بگویند آذربایجانی هستیم.
- برای ایرانی های مهاجر می توان قایل به دسته بندی شد؟
به نظرم ایرانی های استرالیا به چند دسته تقسیم می شوند.اول ایرانیهایی هستند که از قبل به این کشور رفته بودند و هم اکنون تداوم نسل دوم تا چهارم آنها هستند 2- یک عده با انقلاب از ایران رفتند 3- یک بخش جوانهای تحصیلکردهای هستندکه به استرالیا مهاجرت کردند 4- یک عده هم در قالب پناهندگی به این کشور می آیند.براساس آمار منتشره اداره مهاجرت استرالیا در برنامه مهاجرت از طریق تخصص طی سالهای2008 ـ 2009 ایرانیان جزو 10 ملیت برتراز لحاظ تعداد مهاجر بودهاند.
- فکر میکنید ایرانی ها که آمده اند هر یک چمدان این سفر طولانی را چگونه بسته اند؟
در کل مهاجرت کار ساده ای نیست و مهم این است کسی که مهاجرت می کند چه هدفی دارد. و اینکه آیا می داند برای چه دارد به کشور مورد نظرش میرود.در میان مهاجران، آدمهای تحصیلکرده برنامهریزی شده میآیند؛ این افراد چون در کشور خودشان موفق هستند درمهاجرت هم با برنامه می آیند و در نهایت آینده بهتری دارند.در کل یک آدم متخصص توان خوبی دارد: زبان، سابقه کار، سن مناسب و تحصیلات دانشگاهی دارد پس مسلما این افراد اهل برنامهریزی هم هستند. ولی مهاجرت برای طیف کسانی که بهخاطر مسائل اقتصادی از کشور می روند مثل داستان شمال رفتن است که یک شبه تصمیم میگیریم وهمین موجب میشود این افراد بدون برنامه یا هدف بیایند و بعد هم مشکلات عدیده ای مثل افسردگی پیدا میکنند.
- رویکرد خود این کشور در مورد مهاجرت چگونه است؟
استرالیا کشوری است که نزدیک به 23 میلیون جمعیت دارد و نیاز به نیروی کار و متخصص دارد ورشد جمعیت در این کشور ایدهآل نیست. سیاست مهاجرپذیری استرالیا چیز جدیدی نیست شاید بیش از صد سال است. سومین منبع درآمد استرالیا دانشگاه های این کشور است و تحصیل خارجی ها در استرالیا بهره مالی زیادی برای استرالیا دارد. رقابت فشردهای بین آمریکا، اروپا و استرالیا برای جذب متخصص هست. یک مهندس 30 ساله را در نظر بگیرید. استرالیا ارزیابی میکند برای اینکه این فرد 30 سالش شود چقدر هزینه در کشور محل اقامتش شده که شاید به چندین میلیون دلار برسد. حالا این آدم آماده کار است، مشکل سلامتی ندارد چون از آزمایشات پزشکی سربلند بیرون آمده، زبان انگلیسی می داند چون در امتحانات زبان، نمره موردنظر را گرفته است ، تخصص مورد نیاز کشور را دارد و زمانی که پا به کشور مقصد می گذارد با یک سرمایهگذاری کوچک یعنی چیزی شاید حدود چهارده هزار دلار در سال که آنهم در شرایط اضطرار در دو سال اولیه ورود به استرالیا ممکن است پرداخت شود ، آن فرد را به منابع انسانی خود می افزاید. از سویی تنظیم قوانین مهاجرت این کشور به شکلی است که نژادپرستانه نیست، ترجیحی نیست و در کل به ملیت هیچ کشوری ارجحیتی نمیدهد.
- جریان مهاجرت برای یک مهاجر به شکل واقعی چگونه اتفاق می افتد؟
کسی که از جامعه خودش به کشور دیگری میآید ممکن است با مشکلات متعددی روبرو شود. بحث اقتصادی قضیه اولین مرحله است. استرالیا کشور گرانی است، سیدنی یکی از گرانترین شهرهای دنیاست یک فرد ایرانی با کوه پول هم بیاید باز مشکل دارد.اولین مشکل بحث کار است چون آنجا شایستهسالاری حاکم است و طبیعتا مهاجران تجربه کاری دراسترالیا را ندارند پس کمتر به آنها کار میدهند و غالباٌ مجبور هستند که از کارهای غیر مرتبط با رشته خود زندگی جدید خود را آغاز کنند.این یکی از نقاط ضعف استرالیاست که نمیتواند از نیروی تحصیلکرده در بدو ورود استفاده کند. البته شاید هم نمیخواهد چون به نیروی یدی بیشتر نیاز دارد.مشکل دیگر شرایط آب و هوایی است. بیشترکسانی که میآیند شش ماه تا یک سال دچار بیماریهای مختلف میشوند چون از سیستم گرم و خشک به آب و هوای مرطوب آمده اند.حتا فرد با سیستم تغذیه دیگری روبرو می شود. وقتی فرد شروع به وفق پیدا کردن با شرایط محیطی جدید، مساله ای زمانبر است. اگر کسی با خانواده بیاید مشکلش بیشتر است چون مسایل چند برابر میشود، خانواده یک واحد است و تمام مشکلات در بدو ورود روی دوش کسی است که زبان میداند. مشکل بعدی بحث زبان است. لهجه انگلیسی استرالیایی متفاوت است و این برای ایرانیها یک مشکل است و زمان می برد که بتوانند از توانایی های زبانی خودشان به نحو احسن استفاده کنند. فرد باید تمام نیازهای روزانهاش را برطرف کند.قبض آب و برق، خرید و فروش،نیازهای روزانه. همینطور ایرانی ها فکر میکنند شش ماهه زبان یاد میگیرند در حالیکه یادگیری زبان پروسه چند ساله میطلبد. ایرانی ها در مورد زبان انگلیسی مشکل کمالگرا بودن هم دارند. ما دوست داریم انگلیسی فاخر و بیعیب باشد و حرف نمیزنیم تا به این مرحله برسیم درحالیکه باید حرف بزنی، اشتباه کنی تا بتوانی بفهمی ایرادت کجاست وارتباط بگیری.مشکل زبان برای ایرانیهایی که بیشتر درکارهای فنی و یدی هستند هم بیشتر است.مساله دیگررانندگی است. گواهینامه گرفتن سخت است ولی مشکل این است که در استرالیا فرمان سمت راست است و به همین خاطر کمتر ایرانی است که آنجا تصادف نکرده باشد.
- و از شرایط مادی یا سخت افزاری زندگی مهاجر که بگذریم مسایل روحی روانی ایرانی های مهاجر چگونه است؟
در آماری که اداره مهاجرت استرالیا در سال 2011 منتشر کرده 26/6 درصد ایرانیان مهاجر بیشتر اوقات خوشحالند، 53/3 گاهی اوقات خوشحالند و 20/1 اصلا خوشحال نیستند.این در حالیست که در رده بیشترین اوقات خوشحالی مهاجران سریلانکا، اریتره و سومالی ، اتیوپی به ترتیب 60،59.8،48.7 درصد قراردارند. بخشی ازاین مساله به این بر میگردد که سطح توقع ایرانیهای تحصیلکرده با واقعیت جامعه متفاوت است. یک مهندس در کشور خودش 10 نفر را مدیریت میکند. وقتی مهاجرت می کند، نمیتواند جایگاه شغلی قبلی که داشته را به دست آورد باید زحمت بکشد وخودش را اثبات کند تا قابلیتهای مدیریتیاش را ثابت کند.به عنوان مثال یک مهندس عمران را تصور کنید نوع ساختوساز خانه در ایران با استرالیا متفاوت است.یا کسی که در رزومهاش مدیریت بوده باید از ردههای پایینتر شروع کند. در عموم رشتهها به سختی میتوانند در جایگاه قبلیشان تثبیت شوند.بنابراین مهاجر با یک زندگی واقعی روبه رو میشود که باید برنامهریزی کند زمانبندی کند و باید حوصله کند. حداقل یک دوره پنج ساله برای تثبیت زندگی در استرالیا زمان میبرد.
- فکر میکنیدایرانی ها بیشتر با چه انگیزه ای به این کشور مهاجرت می کنند؟
در کل چون در سیستم این کشور فقیر وجود ندارد یا هزینههای درمان را می پردازد خیلیها به این خاطر میآیند. یا برای فرزندانشان میآیند. مجله اکونومیست در آمار اخیر خود در سال 2012 ، استرالیا را دومین کشورمناسب دنیا برای بچهها عنوان می کند. امکانات دولتی برای خانوادهها یا حقوق بیکاری هم از دیگر جاذبه های مهاجرت می تواند باشد. سیستم آموزشی خوبی برای بچه ها وجود دارد و بچهها را متکی به خود بار میآورند.
- آیا ایرانی ها مهاجران خوبی هستند؟
در کل ایرانیها به نوعی مهاجران خوبی نیستند چون موقعی که به کشوری مانند استرالیا میآیند زندگی بیرونی آنها خیلی متفاوت از زندگی درونی آنهاست. بچههایی که در خانوادهها بزرگ میشوند با دو گونه ارزش بار میآیند و نهایتاً گیج میشوند. در بیشتر خانه ها هنوزمرد نقش محوری دارد و زن کار نمیکند که البته با ورود ایرانیان تحصیل کرده شرایط بهتر شده است.از سویی نوعی بحث هویت پیش میآید، ایرانیها از ایران کمتر خوب میگویند هیچ کس نمیگوید میخواهم زندگی بهتری را تجربه کنم. این ناهمگونی فرهنگی باعث سردرگمی میشود.از سویی جمعیت ایرانی امکانات درون گروهی خوبی ندارد در استرالیا مرکزی برای ایرانیها نیست. تعداد کلاس های زبان فارسی در آنجا زیاد نیست یا کمتر کار فرهنگی صورت میگیرد تا به بچههای ایرانی هویت بدهد. یک نمایشگاه فرهنگی، یک گالری عکس برپا نمی شود و ایرانی های ساکن استرالیا در یک خواب فرهنگی هستند. مناسبتهای ایرانی هم هرچه باشد گرد محور خانواده و گاه به صورت خودجوش در سطحی وسیعتر است.استرالیا سال چینی را میشناسد و برای آن جشن میگیرند ولی سال ایرانی فقط درون خانوادههای ایرانی برگزار می شود. بیش از صد سال از حضور ایرانی در استرالیا میگذرد ولی محلهای ندارند، کوچه ای ندارند و حتی یک خانه فرهنگ هم ندارند تمام این مسایل در نسل دوم و سوم ایرانی تاثیر میگذارد و بچهها از ایران کمتر چیزی میدانند و شاید از این فرهنگ غنی فقط قورمه سبزی و حلیم بادمجان را می شناسند
هضم شدن به معنای از دست دادن همه چیز نیست ما چیزهای خوب زیادی داریم ادبیات، عرفان، فرهنگ اینها گنجینه یک ملت هستند و ملیت به جبرجغرافیایی ربطی ندارد. به این معنا نیست که حتما در جغرافیای ایران صرفا ملیت ایرانی دارم میتوانم در کشور دیگری باشم و ملیت ایرانی داشته باشم.
- بحث های جدید مهاجرت در دنیا گرد دو جریان می گردد ماندن یا اقامت موقت.قصد بیشترایرانی ها کدام است؟
میتوانم بگویم اکثریت ایرانی ها در ته دلشان دوست دارند برگردند، چون دست آخر هر کسی که ایران متولد شده باشد دوست دارد برگردد ولی ممکن است بچهای که آنجا متولد شود دوست نداشته باشد که برگردد. بعید میدانم ایرانی ها برای اقامت دائم بروند درنهایت می خواهند که پاسپورت آنجا را بگیرند و آزادانه به کشورهای دیگر بروند. می خواهند برگردند چون در ایران زندگی سادهتر است،آدمها همیشه در دسترس هستند.
- به عنوان یک وکیل ایرانی مهاجرت در رابطه با شغلت ایرانیها را چطور یافتی؟
این خیلی مهم است که آدمها اطلاعات درست را به دست آورند و برای آن برنامهریزی کنند. ایرانیهای متقاضی مهاجرت علاقه ای به این کار ندارند، دوست ندارند بابت اطلاعات هزینه کنند و بدین خاطر گاهی دچار اشتباهات جبران ناپذیری می شوند. این مساله بین وکلای استرالیایی هم شناخته شده است.
- ودر نهایت نفس مهاجرت چه تاثیری در جریان زندگی بشر امروز می گذارد؟
در نهایت مهاجرت محکوم به موفقیت است چون مهاجربا زندگی واقعی روبرو می شود که تنها خودش باید مشکلاتش را حل کند. مثل مهاجران آریایی که به ایران و هند آمدند- یا مثل محکومهایی که سال 1788 از انگلستان به استرالیا آمدند. یک مهاجروقتی وارد جای جدید میشود به قابلیتهای جدیدی نیاز پیدا میکند، همه چیز از نو شروع میشود . شروع به شناخت محیطت میکنی باید قابلیتهای خودت را از نو مرور کنی و بشناسی.با این حال مسائل مهاجرت تمامشدنی نیست.
- اگر خوانندگان این مصاحبه بخواهند با شما تماس بگیرند از راهی امکان پذیر است؟
کسانی که علاقه مند به مهاجرت به استرالیا هستند می توانند به وب سایت ما به آدرس www.shada.com.au کنند.