داستان اول
پس از سالها زندگی کردن در استرالیا ، فکر می کنم فارسی حرف زدن من لهجه ندارد. حتی دخترم که الان 15 سال دارد، فارسی را با لهجه انگلیسی حرف نمی زند. اگرچه نمی تواند فارسی بخواند و بنویسد ولی بعید است یک فارسی زبان به راحتی بفهمد که ملیکا در محیطی انگلیسی زبان بزرگ شده است . شاید بخاطر این است که من بسیار مقید به صحبت کردن به زبان فارسی هستم و اصرار دارم که فارسی را که زبان هویت و مادری است باید خوب صحبت کرد.
امسال که به ایران آمدم از دو اتفاق تعجب کردم.
سوار یک ماشین ” اسنپ” ایران و ” اوبر” استرالیا شدم که یک جوان بیست و چند ساله آنرا می راند. پس از چند دقیقه سوار شدن، به من گفت که در خارج از ایران زندگی می کنم . هر چه از او دلیل این استنتاجش را پرسیدم به من پاسخی نداد.
مطمئناً از سر لباسهایم نبود ، چون باور کنید ایرانی های ساکن ایران غربی تر از من ایرانی ساکن غرب لباس می پوشند و من لباس معمولی بر تن داشتم.
اتفاق دوم این بود که پس از اینکه سفارش یک ساندویچ دادم ، دختری که پشت پیشخوان بود به من گفت که فکر می کند که در ایران زندگی نمی کنم . دلیلش را پرسیدم ، او هم به من دلیلش را نگفت و من هم ” کنه” نشدم که بدانم ماجرا چیست.
باید اعتراف کنم که هر بار به ایران بر می گردم احساس می کنم که در متن جریان زندگی در ایران قرار ندارم و سیگنالهایی را که دیگران می گیرند من نمی گیرم.
کم کم کار به جایی می رسد که متاسفانه برای انجام کارهای مختلف روزمره ام، دست نیاز به سوی خانواده و دوستان دراز می کنم که برخی مشکلات را برایم حل کنند و از آنها متشکرم که لطف دارند و حلال مشکلاتم هستند.
داستان دوم
من به طور رسمی از سال 2009 کار خودم را به عنوان مشاور در زمینه امور مهاجرت شروع کردم. سالهای قبل از آن هم چون خودم به استرالیا مهاجرت کردم با زیر و بم کارهای مهاجرت آشنا بودم و در دانشگاه هم با مفاهیم قوانین مهاجرت استرالیا آشنا شده بودم، اما از سال 2009 دغدغه زندگی ام به روز بودن با قوانین مهاجرت استرالیا شد که برای بیش از یکصد ویزای مختلف به کرار در حال تغییر است.
ما برای این موکلمان در دسامبر سال 2017 توانستیم که ارزیابی مثبت از انجمن مهندسی استرالیا بگیریم، در آن زمان ایشان 65 امتیاز با احتساب امتیاز ایالتی داشتند. اگرچه روی کاغذ حائز شرایط ویزای 189 بودند اما با توجه به رقابت شدید و امتیازات بالا شانس دعوت شدن برای ارسال درخواست ویزا را نداشتند. ایالت نیوساوت ولز هم برای ویزای 190 رشته اشان را می خواست ، اما در ایالت نیوسات ولز نیز رقابت بین متقاضیان شدید است و من می دانستم که شانس قابل ملاحظه ای برای دعوت شدن ندارند و تنها جایی که شانس این را داشتند که اقدام کنند ایالت کویینزلند بود.
چون سالهاست که جریان برنامه های مهاجرتی استرالیا را رصد می کنم، من به موکلمان نظرم را در خصوص کویینزلند گفتم. ایشان نپذیرفتند و گفتند که برای ویزای 189 و 190 در ایالت نیوساوت ولز درخواستشان را بگذاریم . ما هم این کار را کردیم.
پس از گذشت چندین ماه ، چون کم کم نزدیک به زمان تولدشان شده بودیم و در صورتی که زمان تولدشان می رسید ایشان 5 امتیاز سن را از دست می دادند از ما درخواست کردند که برای ایالت کویینزلند اقدام کنیم.
کویینزلند برای برخی مهندسان شرطی گذاشته است که باید عضو انجمن مهندسی کویینزلند باشند و ما برای ثبت ایشان در ماه آوریل 2018 اقدام کردیم و در حدود چهار ماه طول کشید که ما توانستیم ایشان را به عنوان عضوی از انجمن مهندسان کویینزلند ثبت کنیم و این کار با پیگیریهای مداوم و هفتگی میسر شد.
زمانی که کار ایشان در این مرحله به اتمام رسید فقط 17 روز به زمان تولدشان باقی مانده بود و با توجه به اینکه در جولای 2018 اداره مهاجرت امتیازات را به 65 ارتقا داده بود، ما 17 روز فرصت داشتیم که هم دعوت نامه از کویینزلند دریافت کنیم، هم اطلاعات مورد نیاز را برای درخواست اسپانسری کویینزلند بفرستیم – که آن هم دست کمی از درخواست یک ویزا ندارد – و هم از اداره مهاجرت برایشان قبل از زمان تولدشان دعوت نامه بگیریم. اگر می توانستیم این کار را انجام دهیم امتیازاتشان در این مرحله به اصطلاح ” فریز” یا منجمد می شد و حتی اگر از تاریخ تولدشان عبور کنیم امتیاز سن اشان کم نمی شد و ایشان در ظرف دو ماه فرصت دارند که برای درخواست اصلی ویزای 190 اقدام کنند.
بررسی پرونده ها توسط ایالت کویینزلند حداقل یک ماه طول می کشد و بررسی درخواست EOI در کویینزلند حداقل 2 هفته و در مجموع یک ماه و نیم صرف ارسال فرم درخواست و بررسی اسپانسرشیپ کویینزلند می شود. آیا می شود در ظرف مدت 17 روز- تازه با احتساب روزهای تعطیل- این کار را انجام داد؟
من پس از مکاتبات فراوان و پیگیریهای مداوم توانستم که قبل از تاریخ تولدشان تمامی کارهای بالا را ظرف مدت 7 روز انجام دهم و دعوتنامه را از اداره مهاجرت دریافت کنم.
من از آوریل سال 2018 تا امروز بیش از 185 ای میل در خصوص این پرونده خوانده ام و یا با سازمانهای مرتبط و یا با موکلم رد و بدل کردم و این سوای پیگیریهایی هست که توسط دفتر در تهران انجام شد و سوای تلفن هایی است که به انجمن مهندسان کویینزلند، انجمن مهندسی استرالیا و ایالت کویینزلند زده شد.
امروز که 10 روز مانده به روز تولدشان دعوتنامه برای ما ارسال شد و الان با خیال راحت می توانیم برای ویزا اقدام کنیم.
در طی این ده سال گذشته، این پرونده یکی از بزرگترین دستاوردهای من در خصوص ویزای مهارتی است و تقریباً کار محال را انجام دادیم. این موفقیت را مدیون کارکنان فهیم انجمن مهندسی کویینزلند، کارکنان تیم مهاجرتی کویینزلند و تیم همکاران من در ایران می دانم. بی شک خود متقاضی نیز در این میان نقش غیرقابل انکاری در ارسال مدارک مورد نیاز داشته است.
نتیجه گیری
بی شک زندگی متمادی در یک کشور به انسانها دیدی می دهد که افرادی که در آن کشور زندگی نمی کنند با آن آشنایی کامل ندارند.
وقتی انسانها در متن و جریان زندگی قرار می گیرند، با ادبیات گفتاری و نوشتاری آشنا می شوند که نمی توان بدون “بودن ” در محیط به شناخت و آشنایی کامل دست یافت. گاهی تفسیر کلمات در خود جملات نیست ، بلکه معنا و مفهوم در فضای بین دو جمله حاصل می شود.
همانگونه که من – در حالی که در ایران متولد شدم، درس خواندم و کار کردم – بخاطر نبودن در متن تغییرات روزمره زندگی آشنایی ام با مسائل و مشکلات اداری کاهش یافته و ممکن است نتیجه گیریهای اشتباهی از یک رویداد در مقایسه با یک ایرانی که در ایران زندگی می کند داشته باشم، این موضوع برای یک ایرانی که قصد مهاجرت به استرالیا دارد و هرگز در استرالیا زندگی نکرده و با سازوکار مراودات استرالیا آشنایی ندارد هزاران برابر بیشتر است.
این پرونده اگر وکیل نداشت، نتیجه متفاوتی از داده های یکسان استخراج می شد و این جشن موفقیت امروز، تبدیل به “بدشانسی” و یا ” قسمت نبود” می گشت.
می توان فارسی را از طریق خواندن اشعار مولانا و یا کتابهای ادبیات یاد گرفت، اما زندگی در بین مردم و فرهنگ ملت ایران به انسان شناخت دیگری می دهد . شما می توانید دور بودن یک انسان را از جریان زندگی روزمره را با جمله ” آیا بچه تهران هستید ؟ ” یا بچه تهرونی ؟” تشخیص دهید. همانطور که آن راننده یا خانم فروشنده فهمید یک جای کار من با جریان غالب زندگی در ایران سنخیت ندارد.
در قصه مهاجرت هم همین موضوع صادق است . اگرچه افراد نیاز به وکیل برای پرونده اشان ندارند ، اما داشتن مشاور و وکیلی که در کشور مقصد زندگی می کند، می تواند یک کار تقریباً غیر محال از لحاظ زمانی را تبدیل به کار شدنی کند و یک ویزای 190 با اقامت دائم را جایگزین یک ویزای 489 با اقامت موقت چهارساله بکند.
اگرچه حقیقتآً دچار استرس زیاد و از لحاظ زمانی بسیار تحت فشار بودیم ، اما به این کاری که من و تیمم انجام دادیم افتخار می کنم که توانستم بهترین نتیجه را برای یک خانواده سه نفری که می خواهند به استرالیا مهاجرت کنند بگیریم. کاری که حاصل تلاش مداوم ، امید داشتن و مثبت ماندن تا آخرین لحظه صورت گرفت.
هر انسانی می تواند فضایی را که در پیرامونش او را محاط کرده تغییر دهد، اما شرطش این است که از ته دل بخواهد که تغییر دهد و برای تغییر دادن گام بردارد، نه اینکه فقط بنشیند و دعا کند.