من قبل از اینکه یک وکیل مهاجرت در استرالیا باشم ، یک مهاجرم. من هم مثل شما روزی تصمیم گرفتم از ایران مهاجرت کنم. دلیل من برای مهاجرت به استرالیا نه گرانی بود، نه مستاجری، نه ترافیک دیوانه کننده تهران ، نه بیکاری و بیخانمانی . من دلیل مهمتری داشتم که آنرا با شما در میان می گذارم.
هیچکس حق این را ندارد که کشور محل تولد خود را انتخاب کند، ولی این حق را دارد تا کشور محل زندگی اش راانتخاب کند.مهمترین دلیل مهاجرت من، همین بود.
موقعی که تصمیم مهاجرتم را با دوستان و خانواده در میان گذاشتم، همگی سعی داشتند که مرا منصرف کنند. یکی مرا احمق خواند که با داشتن شغل خوب و زندگی راحت می خواهم همه چیز را رها کنم. یکی مرا ماجراجو خواند. دیگری غرب زده خواند و در کل همه آیه “یآس” خواندند.
در کل، کمتر هموطن ایرانی پیدا می شود که شما را ” تشویق ” به انجام کاری کند، بلکه بیشتر همگی نقش بازدارندگی دارند. بعدها جایی خواندم که وقتی تو با کسی در خصوص هدف زندگی ات مشورت می کنی که او خود، توان رسیدن به آن هدف را در خود نمی بیند، سعی می کند که تو را از رسیدن به آن هدف ، با ترفندها و توجیه های در ظاهر بسیار منطقی،دلسرد کند که تو از او بهتر نباشی و جلوه نکنی. الله و اعلم.
به هر حال ماهها و سالها، شبها با فکر مهاجرت می خوابیدم و با خودم کلنجار رفتم که آیا تصمیم درستی است یا خیر، تا اینکه یک روز کتاب “هجرت و تمدن” از دکتر شریعتی به طور اتفاقی به دستم رسید و آنرا خواندم و دیگر عزمم را جزم کردم تا مهاجرت کنم.
تنها نقطه قوت من، سوای تحصیلات و سابقه کار، توانایی من در زبان انگلیسی بود و به همین خاطر، انتخابم محدود به چند کشور انگلیسی زبان بود و پس از بررسی بسیار، استرالیا را برای محل زندگی انتخاب کردم. جالب اینکه نه کسی را دراسترالیا می شناختم و نه هیچ شناختی نسبت به این کشور داشتم. فقط تنها دلیلی که استرالیا را برای مهاجرت انتخاب کردم آب و هوای مطلوب این کشور بود. برای من سرما غم افزاست.
تا به دوستانم گفتم که می خواهم به استرالیا مهاجرت کنم، مسخره ام کردند. گفتند نمی توانی و من گفتم می توانم . هنوز هم اعتقاد دارم که هر کس در تهران بتواند زندگی کند و دوام بیاورد در هر کجای دنیا می تواند زندگی کند.
راننده تاکسی
نمی دانم تا به حال چند راننده تاکسی را در تهران دیده اید که وقتی از روبروی یک پاساژ چند طبقه عبور کرده اند، به شما بهعنوان مسافر رو کرده اند و از روی درد و دل قریب به مضمون چنین چیزی گفته اند: ” زمین این ساختمان را سی سال پیشبه من پیشنهاد دادند تا بیست هزار تومان بخرم، من این پول را داشتم ولی حماقت کردم و نخریدم. و حالا سر پیری از سرناچاری راننده تاکسی شدم“.
من نمی خواستم که حسرت مهاجرت کردن بر دلم بماند و یک روزی در آینده با حسرت به دیگری بگویم ” که من شرایط مهاجرت به استرالیا را داشتم ، ولی مهاجرت نکردم.”
مهمترین نکته ای که برای من در زمینه مهاجرت مهم بود این بود که می خواستم مثل یک انسان متمدن مهاجرت کنم. میخواستم اگر تجربه ام به شکست انجامید، بتوانم به مملکتم برگردم. می خواستم بطور قانونی وارد استرالیا شوم. می خواستم ثابت کنم سوای تمامی مهملاتی که در خصوص ایران و ایرانی در دنیا گفته می شود، از حق تبعیض آمیز نبودن قوانین مهاجرت استرالیا استفاده کنم.
به خودم قوت قلب می دادم و پیش خودم می گفتم: “در نهایت چه می شود اگر چند سالی در استرالیا زندگی کردم و اینجا رامطلوب نیافتم ؟ به ایران بر می گردم و مجدداً زندگی ام را شروع می کنم.” حاضر بودم تا تاوان این تجربه را هم بپردازم .
واقعاٌ چه تاوانی برای تجربه کردن مهاجرتی که منجر به شکست شود می پردازید؟ چند میلیون تومان پول ؟ ضرر مالی ( اگراسمش را ضرر بتوان گذاشت ) را می شود جبران کرد ولی نمی خواستم مثل آن راننده تاکسی شوم. حقیقتاً چه تضمینی هست که من دوباره به این دنیا برگردم و بتوانم به استرالیا مهاجرت کنم ؟
بقول خیام:
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی
چرا استرالیا ؟
من نمید انم چرا استرالیا را برای مهاجرت انتخاب کردید و چگونه گذرتان به ” دفتر مهاجرت و تحصیلی شادا” افتاد و این نوشته مرا می خوانید، به هر دلیلی که باشد، شما به جای درستی آمده اید و در آینده ممکن است یک مهاجر مثل من باشید.
اما نکته مشترکی که در حال حاضر با من دارید این است که ما دغدغه های یکسانی را تجربه کرده ایم . من این دغدغه رفتن یا نرفتن را تجربه کرده، از آن عبور کرده و در نهایت به هدفم که زندگی در استرالیا بود رسیده ام و شما ممکن است همچنان دست به گریبان و دودل باشید که پا برای مهاجرت پیش بگذارید یا خیر .
به نظرم، ایرانی کمتر به تجربیات دیگران اعتنا می کند. اما من می خواهم که تجربه ام را با شما در میان بگذارم.
چیزی که من به شما می گویم این است که اگر موفق شوید به استرالیا بیایید، چند سالی ممکن است زندگی سختی داشته باشید ولی بعد از آن زندگی بسیار مطلوب تری خواهید داشت؛ مهاجرت، محکوم به موفقیت است. پایه گذارن استرالیای کنونی زندانیان و محکومان انگلیسی بودند که به این جزیره چند صد سال پیش تبعید شدند ولی با پشتکار توانستند که اساس محکمی را برای نسل کنونی استرالیا پایه ریزی کنند.
البته من تصمیم نهایی مهاجرت به استرالیا را به شما واگذار می کنم. من کارم این نیست که به کسی بگویم به استرالیا بیاید یا نیاید، بلکه اگر کسی خواست که بیاید، سعی می کنم که شرایطش را براساس قوانین مهاجرت بررسی کنم و به او کمک کنم تا به اینجا مهاجرت کند. هیچ زوجی پیش یک دکتر نمی روند تا از او سئوال کنند تا بچه دار بشوند یا خیر.
من معتقدم اگر شما هم اهل تلاش، مقاوم و صبورید، حتماً دراسترالیا موفق می شوید و اگر دنبال راحت طلبی و زندگی مرفه هستید ، هیچ کجا بهتر از ایران نیست. آنچه را که می نویسم آزموده ام و هیچ نکته ای را خلاف واقع و تجربه شخصی ام بیان نمی کنم.
چرا این مطلب را دارید می خوانید ؟
شاید برایتان عجیب باشد که یک وکیل مهاجرت برای شما قصه پردازی و داستان سرایی می کند، ولی من این مطلب را بی دلیل ننوشته ام.
می خواهم تکلیف این سئوال را با خودتان مشخص کنید که آیا واقعاً تصمیم گرفته اید که به استرالیا مهاجرت کنید یا خیر ؟پاسخ این سئوال شما ربط مستقیمی به من هم دارد، چون من با یک مهاجر واقعی و مصمم سر و کار خواهم داشت نه باکسی که چون صبح با همسرش یا مدیرش دعوایش شده، می خواهد شب از مملکت خارج شود. به شما بر نخورد، من هرروز با ایرانیان زیادی در تماس هستم که جز اتلاف وقت هم خودشان و هم من هیچ کاری بلد نیستند و حتی با این مفهوم ساده که باید برای مشاوره با وکیل هزینه پرداخت کنند مشکل داشته اند.
شما ممکن است که تاکنون دهها ای میل و تلفن به این طرف و آن طرف درخصوص مهاجرت به استرالیا زده باشید و در این وانفسای زندگی که آگهی های رنگ و وارنگ در خصوص مهاجرت به کشورهای دیگر از سر و کول روزنامه ها می بارد درمانده اید که چه کسی راست می گوید و چه کسی دروغ؟ حتی ممکن است این نوشته مرا هم با تردید بخوانید که آیا این وکیل واقعی است. بهرحال این مهم نیست که من واقعی هستم یا نه ، بلکه مهم این است که آیا شما مهاجر واقعی هستیدیا خیر؟ اگر واقعی هستید، می گردید و پیدا می کنید که آیا من واقعی ام یا خیر. چون معتقدم که آدمی چاره اندیش و چاره سازاست.
آیا شما مهاجر واقعی هستید؟
با توجه به اینکه شرایط زندگی انسانها برای مهاجرت، هر یک منحصر به فرد است و هر کس نسخه ای مخصوص به خودش دارد، ” دفتر خدمات مهاجرتی و تحصیلی شادا” تصمیم گرفته برای کسانی که می خواهند به طور واقعی به استرالیا مهاجرتکنند و می خواهند برای رسیدن به هدفشان زحمت بکشند، توصیه نامه ای را تنظیم کند که این توصیه نامه می تواند به عنوان مشعلی در دالان پرپیچ وخم اطلاعات گیج کننده مهاجرت به آنان کمک کند تا بدانند چه باید بکنند و چه زحمتی باید بکشند تا بتوانند به استرالیا مهاجرت کنند.
تمامی مسائلی که در توصیه نامه آورده خواهد شد موضوعاتی عینی خواهد بود نه ذهنی. یعنی همگی دست یافتنی است وقرار نیست که مثلاٌ دو کیلو بال پشه جمع آوری کنید، بلکه مثلاٌ باید بتوانید امتحان زبان انگلیسی آیلتس فلان نمره را بگیرید و پس از اخذ آن به ما مراجعه کنید ،
ما به شما می گوییم که با توجه به شرایطتان ، چه نمره ای را باید بگیرید و اگر نتوانید نمی توانید به استرالیا مهاجرت کنید.ما به شما می گوییم که مثلاً کدام ایالت در استرالیا نیاز به مهارت شما دارد، ما به شما میگوییم که اگر بخواهید از طریق تحصیلی به استرالیا بیایید، چقدر هزینه میخواهد. و شما در این توصیه نامه پاسخ به تمامی سئوالتتان را مربوط به مهاجرت می گیرید که مثلا هزینه ویزای شما چقدر می شود
چقدر طول می کشد تا ویزا دریافت کنید و هزینه ویزای فرزندانتان و همسرتان چقدر است . اگر دچار بیماری هستید می توانید به استرالیا مهاجرت کنید و قس علیهذا.
توجه داشته باشید که اگر ما در شما شانس نسبی برای مهاجرت ندیده باشیم به شما این پیشنهاد را نمی کنیم که چنین توصیه نامه ای را برایتان تنظیم کنیم. لطفاً در نظر داشته باشید که نامه به زبان انگلیسی خواهد بود، چون اگر شما انگلیسی در حدعالی بلد نباشید، نمی توانید به استرالیا مهاجرت کنید.
و سخن آخر
ما به عنوان یک تیم از وکلای مهاجرت بیش از این کمکی به شما نمی توانم بکنیم . ما هدفمان این است که اگر پشتکار دارید و مصمم هستید که به استرالیا بیایید ، مشعل امیدی را به دست شما دهیم تا برای رسیدن به هدف زندگیاتان در پرتو آن تلاش کنید و به بیراهه نروید .
ما معتقدیم که انسان اگر بخواهد، می تواند که سرنوشتش را تغییر دهد.
امیدوارم که این نوشته، ارزشی انسانی به داشته های پیشین شما افزوده باشد.